پسر مرجانه
آوند ساقه های سبز
لبریز از عطش
وقتی بدست تو
با ضرب کینه ای
ان ساقه ها خمید،
داست چه پر صدا
در دست تو شکست!
حالا بیا ببین
آن فتنه های کال
محصول کار توست!
این ریشه نابجاست
داست بگو
کجاست!؟
صفیه پاپی 1394
پی نوشت:
ریشههای نابجا ریشههایی هستند که منشا آنها ریشهچه جنینی نیست و از قسمتهای دیگر گیاه منشا میگیرند.
به عبارتی ریشه های نابجا ریشه هایی هستند که از غیر محل اصلی خود خارج می شوند.
اشاره ای به خود یزید و نامشروع بودن حکومتش.
1- وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ.اعراف142 |
نیلوفرانه ی یک:
اَلَستانه*
تو عاشق بودی و من هم
الستانه بلی گفتم
برای بستن پیمان
به عشقت یاعلیگفتم
کسی مابینمان افتاد
که با آتش ملبس بود
درخت سیب یا گندم
همان ضلع مثلث بود
نخوردم دانه ی گندم
گناه از مادرم حواست!؟
دهانها بوی گندم داشت!؟
نه! این برچسب آدمهاست!
زمین ماوای خوبی نیست
دلیلی محکم آوردم
دوباره باز می گردی؟
دوباره باز می گردم.
اگر معشوق اگر عاشق
دو روی سکه ام شیر است
تو را در قلب خود دارم
از این بهتر چه تقدیر است
برای خانه دلتنگم**
نیستان دور شد از من
صدای پتک زرکوب و***
سماع پیچک و این تن****
شبیه یک بیابانم!
نگاهم کن از آن بالا
و با ته لهجه ی باران
صدایم کن. همین حالا.
صفیهپاپی1394
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ (۱۷۲) أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّهً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (۱۷۳)» (اعراف)
و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم» گفتند: چرا گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید: ما از این [امر] غافل بودیم» (۱۷۲) یا بگویید: پدران ما پیش از این مشرک بودهاند و ما فرزندانى پس از ایشان بودیم آیا ما را به خاطر آنچه باطل اندیشان انجام دادهاند هلاک مىکنى»? (۱۷۳)»
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لاتَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (۶۰) وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ(۶۱) وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ(۶۲)» (یس)
اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست؟ (۶۰) و اینکه مرا بپرستید؛ این است راه راست(۶۱) و [او] گروهى انبوه از میان شما را سخت گمراه کرد؛ آیا تعقل نمىکردید؟ (۶۲)»
**بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند(مولوی)
*** یکی از روزهای پاییزی سال ششصدو چهل و هفت قمری بود که چاشتگاهی مولانا همراه با شماری از مریدان از بازار زرکوبان قونیه می گذشت. آهنگ به هم خوردن چکش های زرکوبان روی ورقه های زر با هم درمی آمیخت و چنان " بانگ گردش ها چرخ"، در فضا می پیچید.
مولانا از چنین آهنگی به وجد و سماع در آمد، بازار و بازاریان را بامریدان همه از یاد برد. مریدان نیز به سماع و پای کوبی پرداختند و هنگامهء بزرگی به راه افتاد. این سماع درست در مقابل دکان صلاح الدین فریدون زرکوب آغاز شده بود. صلاح الدین که سرگرم کار با شاگردان بود زمانی که این شور بزرگ را دید، به شاگردان اشاره فرمود تا همچنان به کوبیدن پاره های زر روی سندان ها بپردازند و در اندیشهء آن نباشند که پاره های زر ضایع می گردند.
خود شتابان و دست افشان از دکان بیرون جست و چنان پروانهء سبکبالی در کنار مولانا به سماع آغاز کرد. زرکوبان دگر در کارگاههای خویش دست ازکار کشیده بودند و با شگفتی به کار مولانا، صلاح الدین و مریدان می دیدند. شاگردان صلاح الدین همچنان چکش ها را روی پاره های زر، برسندانها می کوبیدند و سماع ساعت های درازی ادامه یافت.
****سماع:سماع به نوعی از رقص شامل چرخش بدن همراه با حالت خلسه برای اهداف معنوی گفته میشود. سماع سابقه دیرین تاریخی داشته و پس از اسلام موافقان و مخالفانی نیز در این دین پیدا نمودهاست.
یک مطلب مهم:
درباره این سایت