پی نوشت:
1-مرد برتر:برگرفته از فلسفه ابر مردنیچه
2-آنیما:جنبه نه در شخصیت مرد
3-پیشانی:لوب پیشانی(مرکز کنترل شخصیت)
4-کارل یونگ(روانشناس) معتقد بود که همه ی مردان و ن واجد صفات یکدیگر هستند
یعنی یک مرد جنبه ی نگی هم دارد و یک زن دارای جنبه های مردانگی ست جنبه ی نگی در وجود مردان را آنیما
و جنبه مردانگی در وجود همه ن را آنیموس نامید
در مردان آنیموس غالب است برای همین بیشتر یک مرد ، مرد به نظر می رسد از نظر رفتاری و روحی و بخش آنیما (نه )وجودش در سایه شخصیت و در ناخود آگاهش نهفته می ماند
در ن آنیما غالب است و یک زن ، همیشه از لحاظ روحی و اخلاقی زن به نظر می رسد و آنیموس (مردانگی )در سایه قرار گرفته و در ناخود آگاه شخصیتش
اما در مورد نیچه باید اشاره کنم که این مرد آنیما (نگی )وجودش کاملا تخریب شده است و در سایه ی کامل به سر می برد
به عبارت ساده تر او فقط یک مرد است بدون ظرافتها و احساسات نه حتی در حد کم مرد برتردیدگاه نیچه آن است که نیرومند باشد و به نیرومندی زندگی کند و هواها و تمایلات خود را برآورده نماید ". این، تعریف مرد برتر است که آن غایت هستی و غایت کمال است و میگوید خلقت برای اوست و همه مقدمه وجود او هستند و این نگاه و فلسفه ی او را دچار بحران کرده است و برای همین مردم دنیا فلسفه نگاه نیچه و پوچ گرایی اش برایشان متمایز و جالب است .در مورد شکاف پیشانی ،بدون هیچ مطالعه وتخصصی میتوان فهمید که سر ،جایگاه مغز وتفکراست .اما دلیل تخصصی تر وعلمی تر اینکه:مغز از چهار لوب تشکیل شده که لوب پیشانی (فرونتال)یکی از آنهاست واین لوب مرکز کنترل بسیاری از اعمال انسان واز جمله شخصیت میباشد.بنابر این ،این قسمت از شعر میتواند نقص در شخصیت ابر مرد نیچه ، که حاصل تخریب آنیماست را به نمایش بگذارد .
یونگ در تکمیل آنیما و آنیموس می گوید
یک انسان کامل انسانی ست که از هردو وجه نگی و مردانگی روحش بهره می برد اگر خداوند ما را اینطور آفریده پس بایدخوب از آن استفاده کنیم
اگر قرار است جایی عشق بورزیم
اگر قرار است جایی محکم و استوار باشیم
اگر قرار است یک بحران روحی را به سختی طی کنیم
اگر قرار است جاهایی زیبا پسند و حساس باشیم
و در همه موقعیت ها
نگاه نکنیم زن هستیم یا مرد آنچه روحمان تشنه ی اوست را ببینیم و حس کنیم و انجام دهیم
وقتی بپذیرید که هم در شخصیتمان زن هستیم و هم مرد آنوقت اگر در جایگاه یک مرد نیاز پیدا شود با کسی هم دردی کنید می توانید
و در جایگاه زن وقتی ناگهان در بحرانی بخواهید مثل مردان مشکلتان را حل کنید کاملا توانایی دارید
عفو کنید که توضیحات قدری طولانی شد
گلچینی از نظرات:
محمد میر سلیمانی بافقی (باران)
سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳ ۱۲:۵۴
درودها سركار خانم پاپی
سرایش زیبا و عمیق و جانداری مهمانتان بودم. باور به هر یكی از نظریه های روانشناختی و حتی جامعه شناختی در مورد گرایشات واحساسات وافكار واندیشه های انسان ومابه نفی سایر دیدگاه ها نمی انجامد.نیچه را بعضی طبیعت گرا می دانند كه دغدغه نیك وبد (همان بحث حسن وقبح وخیر وشر در فلسفه اسلامی)داشت و مطمئنا نظریاتش متاثر از جهانبینی اوست ولی در این مورد به واقعیتی ملموس و تجربی اشاره دارد كه كاملا بین انسانها شایع است.حتی فراتر از اینها بعض مردان حركات و متغیرهای فیزیولوژیك نه دارند وبه عكس هم. حال هنر شاعر گرانقدر در این است كه این معادله قدرت واحساس وخلقت را در قالب شعری سپید با الهام از ایهام و اغراق و تشبیه و تصویر سازی شاعرانه كادو كرده وبه خواننده اهدا می كند.اینكه شاعر می تواند از تخصص علمی خود در سرایش به زیبایی بهره می برد حسن بزرگی است وو فراتر از آن گنجاندن هزاران خط قانون فلسفی فرار وانتزاعی در سه بند كوتاه به زیبایی اثر كمك شایانی نموده است.هیچ واژه حشو واضافی را نمی یابیم و همه چیز به قول فلاسفه عدل عدل است و در جای خود.
این نكته هم خالی از لطف نیست كه نیچه هم عاشق و دلباخته دیوانه وار دختری شد و هم ده سال آخر عمرش را منزوی ودر جنون گذراند.او با اشعار حافظ مانوس بود و حتی بعد مرگش این شعر را كه خطاب به حافظ گفته بود در اوراقش یافتند:
میخانهای که تو برای خویش
پیافکندهای
فراختر از هر خانهای است
جهان از سر کشیدن مییی
که تو در اندرون آن میاندازی،
ناتوان است.
پرندهای، که روزگاری ققنوس بود
در ضیافت توست
موشی که کوهی را بزاد
خود گویا تویی
تو همهای، تو هیچی
میخانهای، مییی
ققنوسی، کوهی و موشی،
در خود فرو میروی ابدی،
از خود میپروازی ابدی،
رخشندگی همهٔ ژرفاها،
و مستی همهٔ مستانی
- تو و شراب؟
سرایش زیبا و عمیق و جانداری مهمانتان بودم. باور به هر یكی از نظریه های روانشناختی و حتی جامعه شناختی در مورد گرایشات واحساسات وافكار واندیشه های انسان ومابه نفی سایر دیدگاه ها نمی انجامد.نیچه را بعضی طبیعت گرا می دانند كه دغدغه نیك وبد (همان بحث حسن وقبح وخیر وشر در فلسفه اسلامی)داشت و مطمئنا نظریاتش متاثر از جهانبینی اوست ولی در این مورد به واقعیتی ملموس و تجربی اشاره دارد كه كاملا بین انسانها شایع است.حتی فراتر از اینها بعض مردان حركات و متغیرهای فیزیولوژیك نه دارند وبه عكس هم. حال هنر شاعر گرانقدر در این است كه این معادله قدرت واحساس وخلقت را در قالب شعری سپید با الهام از ایهام و اغراق و تشبیه و تصویر سازی شاعرانه كادو كرده وبه خواننده اهدا می كند.اینكه شاعر می تواند از تخصص علمی خود در سرایش به زیبایی بهره می برد حسن بزرگی است وو فراتر از آن گنجاندن هزاران خط قانون فلسفی فرار وانتزاعی در سه بند كوتاه به زیبایی اثر كمك شایانی نموده است.هیچ واژه حشو واضافی را نمی یابیم و همه چیز به قول فلاسفه عدل عدل است و در جای خود.
این نكته هم خالی از لطف نیست كه نیچه هم عاشق و دلباخته دیوانه وار دختری شد و هم ده سال آخر عمرش را منزوی ودر جنون گذراند.او با اشعار حافظ مانوس بود و حتی بعد مرگش این شعر را كه خطاب به حافظ گفته بود در اوراقش یافتند:
میخانهای که تو برای خویش
پیافکندهای
فراختر از هر خانهای است
جهان از سر کشیدن مییی
که تو در اندرون آن میاندازی،
ناتوان است.
پرندهای، که روزگاری ققنوس بود
در ضیافت توست
موشی که کوهی را بزاد
خود گویا تویی
تو همهای، تو هیچی
میخانهای، مییی
ققنوسی، کوهی و موشی،
در خود فرو میروی ابدی،
از خود میپروازی ابدی،
رخشندگی همهٔ ژرفاها،
و مستی همهٔ مستانی
- تو و شراب؟
مریم شجاعی(بشارت )
شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۳:۲۰
علی ناصری(عین)
چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳ ۱۲:۲۷
باسلام واحترام
سرکار خانم پاپی بکار گیری علوم عقلی شعر را استخوان دارتر می کند واستفاده نمودن از این ظرایف شعر را لذت بخش تر می نماید برقرار وسلامت وعاقبت به خیر باشید وقلم تان همواره پویا باد
سرکار خانم پاپی بکار گیری علوم عقلی شعر را استخوان دارتر می کند واستفاده نمودن از این ظرایف شعر را لذت بخش تر می نماید برقرار وسلامت وعاقبت به خیر باشید وقلم تان همواره پویا باد
فاطمه توکلی
یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۲۲
سلام و درود بانو پاپی عزیزم
سپید کامل و فوق العاده ای سروده اید بانو
این سروده غیر از بعد روانشناسانه آن به سبب آنیما و آنیموس یونگ و بعد فلسفی آن به سبب حضور نیچه و تفکرات ابرمردانه اش یک بعد اساطیری کشف نشده دارد
داستان مینروا یا آتنا رب النوع عقل به طرز شگفت آوری با این سروده همخوانی دارد به زئوس خدای خدایان که پدر آتنا نیز می باشد خبر می دهند همسرت دختری خواهد زاد که به سبب عقل و درایت بی حدش جایگاه خدایی ات را متزل خواهد کرد پس زئوس همسرش را می بلعد و آتنا تنها فرزندی ست که از یک مرد متولد می شود و چنان درد وحشتناکی در سرش به وجود می آید که ناچار می شوند پیشانیش را بشکافند و آتنا از آنجا متولد شود . پیشانی شکافته مختص زئوس قدرتمندترین خدایان در المپ است .
اکنون وجه تسمیه این شعر با اساطیر روشن می شود و آن حس خودخواهی و قدرت برتر که نیچه از آن دم می زد زئوس نیز و هر دو برای کسب این قدرت تاوان سختی دادند پیشانی شکافته
درود بر اندیشه های ناب تان استاد بانوی فرهیخته و اندیشمند ناب
همیشه باشید و بسرایید
سپید کامل و فوق العاده ای سروده اید بانو
این سروده غیر از بعد روانشناسانه آن به سبب آنیما و آنیموس یونگ و بعد فلسفی آن به سبب حضور نیچه و تفکرات ابرمردانه اش یک بعد اساطیری کشف نشده دارد
داستان مینروا یا آتنا رب النوع عقل به طرز شگفت آوری با این سروده همخوانی دارد به زئوس خدای خدایان که پدر آتنا نیز می باشد خبر می دهند همسرت دختری خواهد زاد که به سبب عقل و درایت بی حدش جایگاه خدایی ات را متزل خواهد کرد پس زئوس همسرش را می بلعد و آتنا تنها فرزندی ست که از یک مرد متولد می شود و چنان درد وحشتناکی در سرش به وجود می آید که ناچار می شوند پیشانیش را بشکافند و آتنا از آنجا متولد شود . پیشانی شکافته مختص زئوس قدرتمندترین خدایان در المپ است .
اکنون وجه تسمیه این شعر با اساطیر روشن می شود و آن حس خودخواهی و قدرت برتر که نیچه از آن دم می زد زئوس نیز و هر دو برای کسب این قدرت تاوان سختی دادند پیشانی شکافته
درود بر اندیشه های ناب تان استاد بانوی فرهیخته و اندیشمند ناب
همیشه باشید و بسرایید
علی اسماعیلی
سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳ ۱۴:۳۹
سلام خانوم پاپی.
اعتراف میکنم اولین باریه که از خانوم ها شعری فلسفی اون هم با این عمق میخونم.چون معمولا خانوما وارد این حوزه نمیشن.
البته یه نکته ای هستاینکه ابرمرد مد نظر نیچه در واقع ابر انسانه و با شعر شما این برداشت بوجود میاد که شاید خطابتون فقط مردهاست.چون انیما هم مختص شخصیت مردان هستش. پس ناگزیر باید پذیرفت شما ابر انسان شدن نیچه رو در مردان معنی کردین.
البته میشه طبق معمول گفت مفهومی انتزاعی درشعر وجود داره که اشاره جز به کله.یعنی خواسته هدفی رو با تمثیل ارائه بده. و این بار مردان دست مایه این تمثیل شدن که خوب ازونجایی که شما خانوم هستین طبیعیه مردان رو انتخاب کنید برای ازمایش.
در کل خیلی شگفت زده شدم.چقدر خوبه بعضی از دوستای سایت اینقدر تغییر در نوشتنشون ایجاد کردن.
به جرات باید گفت عالی بود.
اعتراف میکنم اولین باریه که از خانوم ها شعری فلسفی اون هم با این عمق میخونم.چون معمولا خانوما وارد این حوزه نمیشن.
البته یه نکته ای هستاینکه ابرمرد مد نظر نیچه در واقع ابر انسانه و با شعر شما این برداشت بوجود میاد که شاید خطابتون فقط مردهاست.چون انیما هم مختص شخصیت مردان هستش. پس ناگزیر باید پذیرفت شما ابر انسان شدن نیچه رو در مردان معنی کردین.
البته میشه طبق معمول گفت مفهومی انتزاعی درشعر وجود داره که اشاره جز به کله.یعنی خواسته هدفی رو با تمثیل ارائه بده. و این بار مردان دست مایه این تمثیل شدن که خوب ازونجایی که شما خانوم هستین طبیعیه مردان رو انتخاب کنید برای ازمایش.
در کل خیلی شگفت زده شدم.چقدر خوبه بعضی از دوستای سایت اینقدر تغییر در نوشتنشون ایجاد کردن.
به جرات باید گفت عالی بود.
علی غلامی
شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۷:۳۹
سلام خدمت شما سرکار خانوم پاپی استاد گرانقدر
چندتا از یاداشت ها را مروری کوتاه کردم اما به نظر بنده کمی قضیه متفاوت است و بحث به زن بودن و مرد بودن رفته و انسان کامل باید دارای دو خصوصیت باشد عاریه از صفات جلال (صفات مرد) و جمال (زن ) خداوند.
جلال " شکوه و عظمت خداوند ----صفاتی مثل کلی نگری و .(مثال کلی نگری ""مرد =چه ساختمانی داشتند؟ و جزئی و ریزنگری زن = پرده ها چه گل های خوشرنگی داشتند!
مثلا توان بدنی مرد عظمت است در برابر ضعیف تر بودن توان جسمی زن با این تفاوت که (باید به ذات معنا یا همان مابعدالطبیعه که به آن متافیزیک هم می گویند توجه داشت و با ماوراء الطبیعه که جهان متفاوت است آن را یکی ندانست) برتری نیست و نوعی عظمت بودن در برابر است اما توان زن در تحمل دوره های سخت بدنی بسیار بیشتر است ( مابعدالطبیعه یعنی کنه و ذات و آن اصل واقعی هر چیز)
جمال " ساربان و هدایت کننده - زیبایی و احساس و
افکار می شود گفتار
گفتار می شود رفتار
رفتار می شود شخصیت
شخصیت می شود سرنوشت
حالا نیچه نه جانی است نه و غیره.و در اجتماع خود احترام فراوان داشت و به همین دلیل رفتار ضد اجتماعی نباید داشته باشد
پس چرا پیشانی مرکز کنترل شخصیت ترک خورده است؟خوب باید به دنیای رفتار شخصی او بازگشت و ماجراهایش
مهم تر شاعر می گوید ترک خورده نه متلاشی!
نیچه در جایگاه مردی است قاتل و بسیار حرفه ای که شب قتل می کند اما صبح رد خون بر روی دست او باقی مانده بود!
سرکار خانوم پاپی جسارت مرا در ابراز نظر آن هم در برابر شما استاد محترم سرکار خانوم دکتر پاپی ببخشایید و نقایص و ضعف های مطالب را
از بنده بدانید که کم بودن مجال عاملی مهم در آن.
چندتا از یاداشت ها را مروری کوتاه کردم اما به نظر بنده کمی قضیه متفاوت است و بحث به زن بودن و مرد بودن رفته و انسان کامل باید دارای دو خصوصیت باشد عاریه از صفات جلال (صفات مرد) و جمال (زن ) خداوند.
جلال " شکوه و عظمت خداوند ----صفاتی مثل کلی نگری و .(مثال کلی نگری ""مرد =چه ساختمانی داشتند؟ و جزئی و ریزنگری زن = پرده ها چه گل های خوشرنگی داشتند!
مثلا توان بدنی مرد عظمت است در برابر ضعیف تر بودن توان جسمی زن با این تفاوت که (باید به ذات معنا یا همان مابعدالطبیعه که به آن متافیزیک هم می گویند توجه داشت و با ماوراء الطبیعه که جهان متفاوت است آن را یکی ندانست) برتری نیست و نوعی عظمت بودن در برابر است اما توان زن در تحمل دوره های سخت بدنی بسیار بیشتر است ( مابعدالطبیعه یعنی کنه و ذات و آن اصل واقعی هر چیز)
جمال " ساربان و هدایت کننده - زیبایی و احساس و
افکار می شود گفتار
گفتار می شود رفتار
رفتار می شود شخصیت
شخصیت می شود سرنوشت
حالا نیچه نه جانی است نه و غیره.و در اجتماع خود احترام فراوان داشت و به همین دلیل رفتار ضد اجتماعی نباید داشته باشد
پس چرا پیشانی مرکز کنترل شخصیت ترک خورده است؟خوب باید به دنیای رفتار شخصی او بازگشت و ماجراهایش
مهم تر شاعر می گوید ترک خورده نه متلاشی!
نیچه در جایگاه مردی است قاتل و بسیار حرفه ای که شب قتل می کند اما صبح رد خون بر روی دست او باقی مانده بود!
سرکار خانوم پاپی جسارت مرا در ابراز نظر آن هم در برابر شما استاد محترم سرکار خانوم دکتر پاپی ببخشایید و نقایص و ضعف های مطالب را
از بنده بدانید که کم بودن مجال عاملی مهم در آن.
کمی حرف بزنیم در مورد شعر صفیه پاپی» که انصافن هم حرف خورش ملس است!
اینجا حرف از احساس است. احساس های نه و مردانه، که قبل تر خواهرم خانم پاپی در مورد آن توضیح داده اند در حد المپیک/به قول میثم دانایی!/ حالا فرض کنیم من ِ نوعی آن احساس ظریف را در خودم کشتم و تبدیل شدم به ابرمرد ِ مورد نظر جناب نیچه! خب؟! چه اتفاقی می افتد؟! می شوم عمو هیتلر؟! می شوم آن شکنجه گر فرانسوی که نزد فرانتس فانون رفته بود در الجزایر و خواسته بود کاری کند وقتی در منزل است و با فرزندانش بازی می کند یاد شکنجه هایی که انجام می دهد نیافتد که خدای نکرده تمرکزش به هم نخورد و باعث آذار بچه هایش نشود؟!
شاید هم بشوم عضو گروه جهادی!!! داعش!!!
شاید هم بشوم فلان جراح معروف که تا زیرمیزی اش را نگیرد دست به تیغ جراحی نمی زند تا جان کودکی، مادری، انسانی را نجات دهد.
شما بگویید:
اینجا حرف از احساس است. احساس های نه و مردانه، که قبل تر خواهرم خانم پاپی در مورد آن توضیح داده اند در حد المپیک/به قول میثم دانایی!/ حالا فرض کنیم من ِ نوعی آن احساس ظریف را در خودم کشتم و تبدیل شدم به ابرمرد ِ مورد نظر جناب نیچه! خب؟! چه اتفاقی می افتد؟! می شوم عمو هیتلر؟! می شوم آن شکنجه گر فرانسوی که نزد فرانتس فانون رفته بود در الجزایر و خواسته بود کاری کند وقتی در منزل است و با فرزندانش بازی می کند یاد شکنجه هایی که انجام می دهد نیافتد که خدای نکرده تمرکزش به هم نخورد و باعث آذار بچه هایش نشود؟!
شاید هم بشوم عضو گروه جهادی!!! داعش!!!
شاید هم بشوم فلان جراح معروف که تا زیرمیزی اش را نگیرد دست به تیغ جراحی نمی زند تا جان کودکی، مادری، انسانی را نجات دهد.
شما بگویید:
اله یار خادمیان(صادق)
سه شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ ۱۹:۵۸
درباره این سایت