محل تبلیغات شما
نیلوفرانه ی دو:



حضرت عشق

مثل آه تـــو که دامــــــــــــــــــــان مرا می گیرد
عشــــــــــق روزی همـه ی جان مرا می گیرد
بغض پنهان و فروخورده ی این شعر شبی
می شود سیلی و سامان مــــــــــــرا می گیرد
غزلی ماه نشیـــــــــــــــن در دل این چاه افتاد
واژه ای بیت پریشـــــــــــــــــان مرا می گیــرد
زنِ زیبـــــــــــــای غزلهای نجیبـــــــــم همه تن
رنگ نیلوفر عـــــــــــــــــــرفان مرا می گیــــــــرد
حضرت عشـــــــق اگر دیر کند ، می میرم
کفـــــــــــر البته گریبـــــــــــــان مرا می گیـــرد*
صبح شد ،دفترم از مثنــوی تازه پر است
غـــزلــی خــواب گریــــــزان مرا می گیرد.
صفیه پاپی
1395
پی نوشت:

1- وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ.اعراف142

2-گل نیلوفر نماد هوش معنوی است .
ادامه دارد.

یک سوال: خدا اول عاشق انسان شد یا انسان عاشق پروردگار خویش؟
داود علیه السلام گفت: یا رَبّ لِماذا خَلَقْتَ الخَلْق؟ قال: کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» یعنی: پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند.


 نیلوفرانه ی یک:


 

  نیلوفرانه ی یک:



 اَلَستانه*

 

تو عاشق بودی و من هم

الستانه بلی گفتم

برای بستن پیمان

                         به عشقت یاعلیگفتم                           

 

کسی مابینمان افتاد

که با آتش ملبس بود

درخت سیب یا گندم

همان ضلع مثلث بود

 

نخوردم دانه ی گندم

گناه از مادرم حواست!؟

دهانها بوی گندم داشت!؟

نه! این برچسب آدمهاست!

 

زمین ماوای خوبی نیست

دلیلی محکم آوردم

دوباره باز می گردی؟

دوباره باز می گردم.

 

اگر معشوق اگر عاشق

دو روی سکه ام شیر است

تو را در قلب خود دارم

از این بهتر چه تقدیر است

 

برای خانه دلتنگم**

نیستان دور شد از من

صدای پتک زرکوب و***

سماع پیچک و این تن****

 

شبیه یک بیابانم!

نگاهم کن از آن بالا

و با ته لهجه ی باران

صدایم کن. همین حالا.


صفیهپاپی1394


پی نوشتها:


* عهد الست پیمانی است بین خدا و انسان:

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ (۱۷۲) أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّهً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (۱۷۳)» (اعراف)

و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم» گفتند: چرا گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید: ما از این [امر] غافل بودیم» (۱۷۲) یا بگویید: پدران ما پیش از این مشرک بوده‏‌اند و ما فرزندانى پس از ایشان بودیم آیا ما را به خاطر آنچه باطل‏ اندیشان انجام داده‌‏اند هلاک مى‏‌کنى»? (۱۷۳)»

 

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لاتَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (۶۰) وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ(۶۱) وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ(۶۲)» (یس)

اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست؟ (۶۰) و اینکه مرا بپرستید؛ این است راه راست(۶۱) و [او] گروهى انبوه از میان شما را سخت گمراه کرد؛ آیا تعقل نمى‌کردید؟ (۶۲)»


**بشنو از نی چون حکایت می کند

از جدایی ها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند

از نفیرم مرد و زن نالیده اند(مولوی)


*** یکی از روزهای پاییزی سال ششصدو چهل و هفت قمری بود که چاشتگاهی مولانا همراه با شماری از مریدان از بازار زرکوبان قونیه می گذشت. آهنگ به هم خوردن چکش های زرکوبان روی ورقه های زر با هم درمی آمیخت و چنان " بانگ گردش ها چرخ"، در فضا می پیچید.

مولانا از چنین آهنگی به وجد و سماع در آمد، بازار و بازاریان را بامریدان همه از یاد برد. مریدان نیز به سماع و پای کوبی پرداختند و هنگامهء بزرگی به راه افتاد. این سماع درست در مقابل دکان صلاح الدین فریدون زرکوب آغاز شده بود. صلاح الدین که سرگرم کار با شاگردان بود زمانی که این شور بزرگ را دید، به شاگردان اشاره فرمود تا همچنان به کوبیدن پاره های زر روی سندان ها بپردازند و در اندیشهء آن نباشند که پاره های زر ضایع می گردند.

خود شتابان و دست افشان از دکان بیرون جست و چنان پروانهء سبکبالی در کنار مولانا به سماع آغاز کرد. زرکوبان دگر در کارگاههای خویش دست ازکار کشیده بودند و با شگفتی به کار مولانا، صلاح الدین و مریدان می دیدند. شاگردان صلاح الدین همچنان چکش ها را روی پاره های زر، برسندانها می کوبیدند و سماع ساعت های درازی ادامه یافت.


****سماع:سماع به نوعی از رقص  شامل چرخش بدن همراه با حالت خلسه برای اهداف معنوی گفته می‌شود. سماع سابقه دیرین تاریخی داشته و پس از اسلام موافقان و مخالفانی نیز در این دین پیدا نموده‌است.


یک مطلب مهم:

کتاب ارزشمند (( مثنوی معنوی )) اثر شکفت انگیز مولوی از کتبی است که عرفان ناب محمدی را به ذوق شعری بسیار زیبا سروده است. این کتاب از کتبی است که برخی آن را تالی کتب آسمانی دانسته اند و نزد عرفا و حکما جایگاه بسیار والایی داشته است ، از جمله نزد امام خمینی و مقام معظم رهبری که جمله تاریخی ایشان در طلیعه ذکر گردید. 

مرحوم آیت الله العظمى سیّد على قاضى رضوان الله علیه هشت بار این کتاب را از اوّل تا به آخر مطالعه فرمود و هر بار مطلب جدید و فهم تازه‏اى از معارف آن برایش حاصل می‏گردید.


مقام معظم رهبری حفظه الله : 

یک بخش مهمى  از شعر آئینى ما می‌تواند متوجه مسائل عرفانى و معنوى بشود و این هم یک دریاى عظیمى است.

شعر مولوى را شما ببینید. اگر فرض کنید کسى به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسى نداشته باشد که خیلى از ماها دسترسى نداریم و اگر آن را کسى یک قدرى دوردست بداند؛ مثنوى؛ مثنوى؛ که خودش می‌گوید: و هو اصول اصول اصول الدین. واقعاً اعتقاد من هم همین است.

یک وقتى مرحوم آقاى مطهرى از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوى چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوى همین است که خودش گفته: و هو اصول. . ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیده‌‏ام همین است. البته در مورد حافظ یک مقدار با هم اختلاف عقیده داشتیم.»

در دیدار با شاعران ، نیمه ماه مبارک رمضان، 87/6/25

شیخ بهائی رحمه الله :

 شیخ بهایی خبیر به فن و آگاه از مسائل در آن ابیات مشهوری که درباره مثنوی دارد چگونه به مثنوی نگاه می‌کند و درباره آن اظهار نظر می‌کند. آن جناب که مثنوی را سراسر شرح لطایف آیات قرآنی می‌داند، می‌‌فرماید:

من نمی‌گویم که آن عالیجناب/ هست پیغمبر ولی دارد کتاب
مثنوی او چو قرآن مدلّ / هادی بعضی و بعضی را مضل
مثنوی معنوی مولوی / هست قرآنی به لفظ پهلوی (یعنی به زبان فارسی)


علامه آیت الله طهرانی قدس الله نفسه اکیه :

عرفان مولوی ، مخ اسلام است .



اختلال نافرمانی_لجبازی

پسر مرجانه(فتنه های کال)

کودکی هامان بخیر...

  ,یک ,مرا ,ی ,سماع ,هم ,    ,مرا می ,صلاح الدین ,پاره های ,است که

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Michael's collection Christopher's info دلنوشته های شهاب شعیب ronimalitt وبلاگ علمی Julian's blog سلامت دات لایف William's page گـروه هـنــــــر مدارس بهارستان 2 اجاره سند . ضمانت جهت دادگاه . ضمانت جهت دادسرا